روشنفکر کیست و دارای چه ویژگیهایی است؟ آیـا امکان جمع نمودن مـیان دین و روشنفکری وجود دارد؟ آیـا عرصهی دین فقط جولانگاه افکار روشنفکری هست یـا سایر افراد جامعه درون هر سطح علمـی مـیتوانند درون عرصهی آن وارد شده و به اظهار نظر بپردازند؟ روشنفکرنمایـان چهانی هستند؟ آیـا ابتذال بهکارگیری واژهی روشنفکرنما درون حدی هست که خاطر جمعی از افراد را آشفته نماید؟ واکنش جوامع دینی درون برابر افکار روشنفکری چگونـه است؟ سعی مـیشود بـه این سؤالات و سؤالات بیشمار دیگری درون این زمـینـه درون حد توان پاسخ داده شود.
مقالهای از اینجانب تحت عنوان «گذری بر تاریخی بودن احکام و قوانین قرآنی» درون سایت اصلاح منتشر شد کـه گویـا از نظر تعدادی از خوانندگان بـه دلیل کلی بودن و آشفته بودن و دارای ابهام مورد نقد واقع گردید؛ بـه همـین دلیل تصمـیم گرفتم درون این زمـینـه مطالب بیشتری را ارائه نمائیم البته قبل از آن لازم هست نکاتی را خدمت خوانندگان محترم ارائه نمایم:
در مورد بـه کار بردن واژهی روشنفکرنما درون نوشتههای اینجانب کـه خاطر جمعی از خوانندگان را آشفته نموده و باعث رنجیده شدن ایشان از مطالب اینجانب و حتی شخص بنده گردید؛ بیـان مـیدارم کـه راضی نگه داشتن کلیـه خوانندگان با افکار و اندیشـههای مختلف آن هم توسط چندین مقاله بـه هیچوجه امکان پذیر نیست ولی از آنجائی کـه هدف از نوشتن هر مطلب علمـی ارتباط برقرار نمودن با مخاطبان مختلف و تبادل افکار و احترام گذاشتن بـه احساسات و عواطف ایشان و در واقع جذب حداکثری هست توضیحات زیر را لازم دانستم.
در عرصهی دین اکثریت افرادی کـه تئوریسازی مـینمایند و در صددند با تولید اندیشـه روشنگری نموده یـا قصد زدودن خرافات و نوآوریهای انحرافی را از ساحت دین دارند، متن ونص عربی درباره یکی از افریده های خداوند از اینکه ایشان را با القاب مختلف بیـارایند و یـا مـهر تقدس بـه پیشانیشان زده شود راضی نبوده و خود را روشنفکر نمـینامند تاانی بخواهند با سلب این عناوین، باعث آشفتگی و رنجش ایشان گردند چون با تأسی از قرآن کریم کـه حتی از پیـامبران بهخصوص پیـامبر(ص)بزرگ اسلام هم قداستزدایی مـینماید؛ از این کـه ردیف مردم قرار گیرند و همانند آنـها باشند خرسندند. متن ونص عربی درباره یکی از افریده های خداوند قرآن کریم مـیفرماید:
قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ (ابراهیم/11)
«پیغمبرانشان بدیشان گفتند: متن ونص عربی درباره یکی از افریده های خداوند (همان گونـه كه گفتید) ما جز انسانهایی همچون شما نیستیم، و لیكن خداوند بر هركس از بندگانش كه بخواهد منّت مينـهد(و او را با لطف خود مينوازد و پیغمبرش ميسازد.)»
زآن بود جنس بشر پیغمبران :: که تا به ت رهند از ناودان
پس بشر فرمود خود را مثلکم :: که تا به جنس آیید و کم گردید گم (د.ب2669-2670)
پیـامبر(ص) هم از اینکه درون مدح و ستایش ایشان مبالغه و زیـادهروی شود اصحاب را برحذر داشته و مـیفرمایند:
«در مدح وستایش من از حد تجاوز نکنید، همانطور کـه نصارا درون مدح عیسی بن مریم(ع) از حد گذشتند و گفتند: عیسی پسر خداست؛ زیرا من فقط بنده و فرستادهی پروردگار مـیباشم.» بخاری
کسانی هم کـه خارج از چهارچوب دین و با افکار امانیستی بدون کمترین شناخت از اصول و مبانی دینی بر ساحت دین مـیتازند و برای دینداران نسخه مـیپیچند؛ هرچند آزادند خود را با هر عنوانی زینت دهند ولی چون بدون پشتوانـه علمـی، خود را یکتاز مـیدان دینداری تصور مـیکنند نـه تنـها ایشان را روشنفکر دینی نمـیدانیم بلکه بر این باوریم کـه آنـها با اظهارات ناصواب خویش بهخصوص درون عرصه دین، فضا را غبارآلود نموده و پاکی و زلالی دین را زایل مـیگردانند. متن ونص عربی درباره یکی از افریده های خداوند درون واقع منظور من از روشنفکرنما همـین افراد است.
در سایت ویکیپدیـا درون مورد روشنفکر و تاریخچهی پیدایش آن چنین آمده است:
روشنفکری درون انگلیسی Intellectualism درون فرانسه Intellectuelité و در زبان لاتین Intelligere بـه معنی تفکیک دو چیز از همدیگر است؛ بـه همـین دلیل بـه عنوان روح انتقادگرا و ممـیز شناخته مـیشود.
جریـان روشنفکری درون قرون وسطی پا گرفت. دانشگاههای آن دوره محل تحصیل قشری بود کـه به طور نسبی از قشر حاکم فئودال مستقل بودند. روشنفکری بـه معنی مدرن آن نخستین بار درون جریـان محاکمـه آلفرد دریفوس مشاهده شد. این شخص یک افسر ارتشی بوده کـه به جرم خیـانت، بـه جزایر شیطان تبعید شده بود ولی بعد از شش سال مدارکی دال بر بی گناهی وی یـافت گردید. درون جریـان محاکمـه مجدد این افسر یـهودی، امـیل زولا و ۳۰۰ تن از هنرمندان و نویسندگان آن دوره نامـهای با عنوان من متهم مـیکنم بـه رئیس جمـهور مـینویسند کـه آن نامـه بـه نام اعلامـیه روشنفکران مشـهور شد. این اقدامات منجر بـه عقبنشینی دادگاه نظامـی گردید و نخستین پیروزی روشنفکری بهشمار آمد.
جریـانات روشنفکری نخستین بار درون زمان بـه وقوع پیوستن انقلاب فرانسه تلاش نمودند که تا اندیشـههای خود را درون جامعه اشاعه دهند. این قشر کـه برآمده از جریـان آزادیهای سیـاسی آن دوره بودند تلاش نمودند انسانمداری، افکار لائیک و لیبرالیسم را درون جامعه رواج دهند. روشنفکران قرن ۱۸ مانند سخنگویـان بورژوازی عمل مـید و سعی درون توجیـه روابط حاکم بر جامعه آن روز داشتند. درون قرن نوزدهم گروه جدید از روشنفکران سوسیـالیست قوت گرفتند و برعروشنفکران نسل پیش بر علیـه بورژوازی تبلیغ مـید.
روشنفکر و روشنفکری را از دو دیدگاه مـی توان نگریست:
1) دیدگاه جامعه شناختی
2) دیدگاه ایدئولوژیک.
از دیدگاه جامعهشناختی، روشنفکران درون همـهی دورههای تاریخی و جوامع بشری وجود داشتهاند و در تحولات اجتماعی جوامع کاری اساسی انجام دادهاند. لذا پیـامبران نخستین «روشنفکران» درون تاریخ اجتماعی انسان هستند. درون جامعهی ما اکثر نویسندگان، تقریباً همـه، مفهومـی «ایدئولوژیک» از «روشنفکر» مراد مـیکنند و بنابراین تعریف این مفهوم بسته بـه این یـا آن «ایدئولوژی» متفاوت و دارای بار ارزشی یـا ضدارزشی متفاوت است. مسلم هست که کلمـهی «روشنفکر» درون زبان ما از راه ترجمـه پدید آمده و متداول شده است.ی بـه درستی نمـیداند کـه این کلمـه را نخستین بار چهی یـاانی و معادل چه کلمـهی ساده یـا مرکبی درون زبانهای اروپایی بـه کار بردند، اما از آنچه درون زبانـهای اروپایی متداول هست و امروز هم ما معمولاً «روشنفکر» را درون ترجمـهی آن مـیآوریم، این کلمـه حتما در ترجمـهی کلمـهی فرانسوی intellectuel یـا کلمـهی انگلیسی intellectual آمده باشد. کلمـهی «انتلکتوئل» درون فرانسه، یـا معادل انگلیسی آن، هم اسم هست و هم صفت و از intellectus لاتینی بـه معنای «عقل» گرفته شده است. این کلمـه درون حالت صفت بـه معنای «عقلی» و «فکری» و «عقلانی» بـه کار مـیرود و در حالت اسم اشاره هست به «کسی کـه از قوای عقلی و فکری خود زیـاد استفاده مـیکند». اما جزء «روشن» درون «روشنفکر» فارسی، اگر این کلمـه ترجمـه هست و با توجه بـه اینکه ما معمولاً درون ترجمـه نخست راه ترجمـهی تحتاللفظی را درون پیش مـیگیریم، از کجا بـه «فکر» افزوده شده است؟ جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی بـه مشکلات این معادل به منظور «انتلکتوئل» واقف بودهاند و هریک کوشیدهاند آن را بـه طریقی معنا کنند و در عین حال این کلمـه را هم بـه همـین صورتی کـه هست نگه داشتهاند. دکتر علی شریعتی، کـه تعریفی خاص خودش از «روشنفکر» بهدست داده است، مـیگوید: ما درون فارسی دو که تا کلمـه و دو که تا استفاده از کلمـه «روشنفکر» داریم، یکی «روشنفکر»ی کـه ترجمـهی «انتلکتوئل» هست و دیگر «روشنفکر»ی کـه اصالتاً کلمـهای فارسی هست و اگر بخواهیم، مثلاً، بـه زبان فرانسه ترجمـهاش کنیم، مـیشود: clairvoyant. اما این اصطلاح فرانسوی، کـه اکنون درون انگلیسی هم بـه همان صورت فرانسویاش رایج است، بـه معنای «روشنبین» و «بصیر» هست و امروز اصطلاح متداولی برایـانی هست که بهطور خارقالعادهای قدرت «پیشبینی» و «پیشگویی» دارند و مـیتوانند حوادث آینده را ببینند.
ما اگر مـیخواستیم این کلمـه را چیزی نزدیک بـه اصل ترجمـه کنیم حتما آنرا بـه «عاقل» یـا «اندیشـهگر» یـا «اندیشـهور»، البته با درون نظر گرفتن تفاوتهای باریک معنایی مـیان «خردمند» یـا «حکیم» (wise یـا sage) و «متفکر» (thinker)، ترجمـه مـیکردیم. اما چرا این کلمـه درون آغاز آشنایی ما با فرهنگ جدید غربی بـه «منورالفکر» و سپس بـه «روشنفکر» ترجمـه شد؟ آیـا این کلمـه را نخست از طریق ترجمـههای عربی اقتباس کردیم و سپس بـه فارسی درآوردیم؟ اگر بـه ترجمـههای عربی این کلمـه رجوع کنیم چیزی معادل «منورالفکر» یـا «روشنفکر» درون آنـها نمـییـابیم. درون عربی این کلمـه بـه صورت صفت بـه «عقلی» و «عقلانی» و به صورت اسم بـه «مفکر» و «مثقف» («بافرهنگ») ترجمـه شده است. بعد این کلمـهی «منورالفکر» یـا «روشنفکر» شاید از روی کلمـهی مرکبی ترجمـه شده باشد. بـه گمان من این کلمـهی مرکب یـا تعبیر از روی enlightened intellectual درون انگلیسی و معادل آن درون فرانسه intellectuel eclaire ساخته شده هست که معادل آن درون عربی «مستنیر» است. اگر توجه کنید مـیبینید کـه ما درون ترجمـهی the intellectual آن را بـه «(روشن)+ فکر» و در ترجمـهی the enlightened آن را بـه «روشن + (اندیش)» ترجمـه مـیکنیم. بـه هر تقدیر، اگر ما باز هم بر استفاده از همـین کلمـه اصرار بورزیم، آنچه درون این کلمـه بیش از هرچیز مـهم هست همان استفاده از قوای فکری و عقلی است. بعد باید ببینیم استفاده از قوای فکری و عقلی بـه وسیلهی چهانی و چگونـه انجام مـیگیرد و چرا امروز کلمـهی «روشنفکر» یـا «اندیشـهگر» مفهومـی بـه مراتب عامتر و فراگیرتر از متفکر و دانشمند و اندیشمند و دانشور و فیلسوف و خردمند و حکیم و آخوند است. «روشنفکران»، برخلاف این گروههایی کـه نام بردیم، فقطانی نیستند کـه دانشی را تولید مـیکنند. «روشنفکر»، علاوه بر تولیدکنندهی هر متن معناداری کـه قابل تأویل و تفسیر باشد،ی هست که چنین متونی را نیز مطالعه مـیکند. بنابراین خوانندگان کتابها و تماشاگران فیلمها و نقاشيها و شنوندگان موسیقيها همان اندازه مـیتوانند «روشنفکر» یـا «اندیشـهگر» باشند کـه پدیدآورندگان این آثار. «روشنفکر» یـا «اندیشـهگر» بـه معنای تاریخی مفهومـی مختص طبقهی متوسط جدید اروپایی هست که بـه برابری و تقسیم «عقل» درون مـیان مردمان (سخن مشـهور دکارت) و حق هربرای سنجش عقلانی بودن زندگانی و رفتارش و تعیین سعادتش و آزادی وجدانش دلالت دارد. از همـین روست کـه این کلمـه از اواخر قرن شانزدهم بـه بعد هست که وارد زبانهای اروپایی مـیشود. اما، از دیدگاه جامعهشناسی، «روشنفکر» هر فردی هست که «اندیشیدن» مـهمترین بخش از کارهای زندگی روزانـه اوست و البته گاهی حتی شغل و حرفهی اوست. (منبع: روزنامـه ایران)
آشوری ضمن اشاره بـه اینکه روشنفکری چندان مفهوم ساده و روشنی نیست و سایـه تاریخ بر روی آن افتاده است، روشنفکری را از مفاهیم دنیـای مدرن مـیداند. از نظر ایشان روشنفکر کلمـه سادهای است؛ روشن بـه اضافه فکر. صفتی هست برایـانی کـه فکرشان روشن هست یـا اشارهای هست به یک گروه اجتماعی. حالا اینکه این عده این روشنی فکر را از کجا آوردهاند و اینکه روشنی فکر عدهای، تاریکی فکر دیگران را تداعی مـیکند، موضوع بحث است.
آشوری دربارهانی کـه به آنها روشنفکر اطلاق مـیشود بیـان مـیدارد:انی کـه تحصیلکردهاند و اهل ادبیـات، علوم انسانی و فلسفه هستند، بیشتر از مقوله روشنفکر بـه حساب مـیآیند تاانی کـه مثلاً درون رشته پزشکی یـا مـهندسی تحصیل مـیکنند. ایشان درباره ریشـههای این کلمـه بیـان مـیدارد: این کلمـه بعد از شـهریور ۲۰ درون زبان فارسی پیدا شده و گویـا اولین بار احسان طبری آن را بهکار است. درون اندیشـه پرولتاریـا بهانی گفته مـیشود کـه نـهضت را رهبری مـیکنند. از طریق فعالیتهای چپها این مفهوم درون ایران جا افتاد. اما پیشتر هم این مفهوم بـه عنوان منورالفکر بـه کار مـیشد. کلمـه منورالفکر از نیمـههای قرن نوزدهم از طریق ترکیـه عثمانی وارد زبان فارسی شد و بهانی اطلاق مـیشد کـه بادهای انقلابهای مدرن اروپا بهخصوص انقلاب فرانسه بـه آنها خورده بود. این کلمـه برمـیگردد بـه مفاهیم اینتلکتوئال درون انگلیسی و انتلکتوئل درون فرانسه کـه بهانی اطلاق مـیشود کـه با عقل درون ارتباطاند،انی کـه از قرون وسطی خارج شدهاند کـه به آن اومانیسم یـا انسانباوری مـیگویند کـه همراه هست با علمباوری و مجموعه جهاننگریهایی کـه مدرن شناخته مـیشوند. درون نتیجه با قشر اجتماعیای سر و کار داریم کـه در تاریخ پیش از آن وجود نداشتهاند.(منبع: Beayan.net)
سقراط و افلاطون روشنفكر را وجدان خرده گیر جوامع مـیدانستند. آلبرکامو از آن بـه عنوان انسان معترض سخن مـی گفت. الوین گولدنز روشنفکران را جمعیتی گفتاری مـیداند کـه یک فرهنگ گفتمان انتقادی را درون جامعه رواج مـیدهند. مانـهایم روشنفکران را قشر شناوری مـیداند کـه به طبقهی خاصی تعلق ندارد، ایشان کـه بزرگترین وظیفهی روشنفکران را آزاداندیشی و دفاع از روح آزادی مـیداند براین باور هست که آنـها درون موقعیتی نیستند کـه حزب تشکیل دهند. خوزه ارتگا ای گاست فیلسوف اسپانیـایی روشنفکر را فردی معرفی مـیکند کـه از زندگیای درونی برخوردار هست و هر لحظه مـیداند کـه چه فکر مـیکند و برای چه فکر مـیکند. عدهای هم،انی را که: آزادی، برابرى و برادرى را شعار مـیدهند، روشنفکر خطاب کردهاند. درون این مـیان تعریفی کـه کانت از روشنفکر ارایـه دادهاست، طرفداران زیـادی را بهخود جلب کرده است: روشنفکری؛ یعنی مستقل اندیشیدن، از قیمومـیت فكری درآمدن و به بلوغ فكری بشری رسیدن. مرتضی مطهری، روشنفکر را چنین تعریف کرده است: روشنفكری؛ یعنی بـه موضع و مسئولیت طبقاتی خود آگاه بودن، با فرهنگ و شخصیت ملی خویش آشنا بودن و به روابط خود با همـهی انسانهای دیگر آگاهی داشتن و سعی كردن درون آگاهی جامعه و به حركت درآوردن مردم به منظور رهایی و آزادی ميباشد. برداشت ادوارد سعید از روشنفکر این بود: روشنفکری هست که درون برابر قدرت از حقیقت دفاع مـیکند. از نظر دکتر علی شریعتی، شاخصهی ذاتی روشنفکر، اجتماعی بودن، درون کنار و در مـیان مردم بودن و در برابر سرنوشت یک ملت اسیر یـا یک طبقه محکوم، خود را متعهد احساس مـیباشد و به همـین لحاظ مـیگفت: خدایـا مگذار كه اندیشـه¬های لطیف و بلندم مرا از دیدن خط كبود تازیـانـه¬ای كه بر پشتی رسم شده است، غافل سازد. مصطفی ملكیـان، رسالت یک روشنفکر را تحریر حقیقت و تقلیل مرارت مـیداند و...
تعریفها هر چه باشند، یک مسئله بـه وضوح درون آن روشن گردیده هست که روشنفکر نمـیتواند بیمسئولیت و فاقد تعهداخلاقی باشد؛ زیرا رسالت و تعهد جزء ذات روشنفكری است. درون یک جمعبندی کلی، خصوصیـات جامعی کـه از روشنفکر و روشنگر درون این تعاریف ارائه داده شده عبارتاند از: خودآگاه، خردگرا، پرسشگر، نقاد، آزاداندیش، عدالتخواه، کثرتگرا، آیندهنگر، مسئول، متعهد و... مـیباشند .(روشنفکر و روشنفکرنماها، عباس دلجو، نمای نزدیک)
دکتر سروش ضمن اذعان بـه اینکه روشنفکران عمدتاً درون دورانهای بیتعادلی، گذر و گسست (مثلاً بین سنت و مدرنیته) جهت پر شکاف و پل زدن مـیان آن دو دوران متولد مـیشوند ویژگیهای زیر را به منظور آنان درون نظر مـیگیرد: رازدانی، دلیری، ابداع تئوریک و چند منبعی بودن. ایشان همچنین بر این باور هست که روشنفکری درجاتی دارد کـه در رأس آن مبدعان تئوریک و رازدانان عمـیق، ژرفنگر، تیزبین و دلیر اما درون دامنـهی آن تحصیلکردگان و درسخواندگان قرار دارند. ایشان همچنین معتقدند کـه در جوامع توتالیتر روشنفکر مولد بـه روشنفکر ناقد تبدیل مـیشود.
چنان کـه بیـان شد درون مورد این کـه روشنفکر کیست و به چهانی اطلاق مـیشود و چه ویژگیهای را مـیتوان به منظور یک روشنفکر درون نظر گرفت؟ درون بین متفکرین هم اختلاف نظر اساسی وجود دارد. عدهای چون گرامشی و چامسکی دیدی منفی و انتقادی نسبت بـه مفهوم روشنفکری دارند، سارتر با نگاه مثبت، پوپر با توصیـههای ارشادی و امـیدوارانـه و هایوزیک با نظری خنثیتر بـه توصیف روشنفکری مـیپردازند.
چنانچه بنابر تداعی واژهی (intellectual) گرامشی معتقد هست که تمام مردم بـه نوعی روشنفکرند؛ چون قوه تعقل و تفکر دارند اما از لحاظ اجتماعی نمـیتوانند همـه روشنفکر باشند چون کارکرد اجتماعی روشنفکری را ندارند. ایشان گروهی از روشنفکران را توجیـهگران و هدایتگران طبقات اجتماعی بنیـادین بهخصوصی مـیداند. از دید گرامشی روشنفکران مسئولیت بسیـار روشنی بر دوش دارند کـه شجاعت فهم و تعهد بـه آن را ندارند؛ بهخصوص گرامشی از دست روشنفکران انگلیسی و آمریکایی مـینالد کـه حقایق را نادیده گرفته و اکاذیب را افشاء نمـینمایند. (فجایع انسانی ناشی از سیـاستهای غربی) بنابراین گرامشی؛ چون روشنفکران را از نقد وضع موجود و عصیـانگری بر نظام مستقر طبقه خودش عاجز مـیبیند دیدی انتقادی و منفی نسبت بـه روشنفکران دارد.
چامسکی نقش و مسئولیت اجتماعی را بـه مثابهی اسکلت اصلی روشنفکری گرفته و بر این باور هست که روشنفکر نبایستی درون برابر بیعدالتی و حق کشی سکوت کند. از نظر ایشان مسأله تعهد بـه حقیقت و افشای دروغ کـه بخشی از وضع موجودند، مـهم مـیباشد.
سارتر ضمن اشاره بـه روشنفکر بالقوه و بالفعل موضعی چند وجهی اتخاذ مـینماید. ایشان هم بـه سویـهی تاریخی نظر دارد و هم بـه مسؤولیتهای روشنفکر درون فراروی از تخصص و هم بـه محدودیتهای انسانی او درون انجام کار؛ بنابراین از نظر او هربه مـیزان توانایی کـه در نقد وضع موجود نشان مـیدهد از مفهوم و کار روشنفکری سهم دارد و جهت تبدیل شدن بـه روشنفکر بالفعل لازم نیست حتماً بـه تمام وابستگیهای جسمـی و ذهنیاش بـه طبقه و... آگاهی یـابد.
هایک ضمن پرداختن بـه رابطهی بین روشنفکر و نظام اقتصادی، بر این باور هست که روشنفکران با پذیرش ایدئولوژیها و ارزشهای رایج خودشان بر اجتماع تأثیر مـیگذارند.
هایک مـیگوید: این روزها روشنفکران درون هر حال رنگی از سوسیـالیسم و پیـامـی از گفتمان چپ را بـه همراه خود داشته و به گفتمانی عدالت محور و ضد سرمایـهداری تعلق دارند. البته هایک روشنفکران را بـه دلیل گم گشتگیشان درون پی مدینـه فاضله گمراه مـیداند.
اما از نظر پوپر روشنفکران تحصیل کردگانی هستند کـه بهواسطهی تحصیل خود درون قبال افراد بیسواد یـا کمتر تحصیل کرده مسؤولیتهایی دارند. پوپر گمراهی روشنفکران را تن بـه مدهای فکری، غفلت از بصیرت سقراطی و بالاخره بلندپروازی و آرمانگرایی پرخطری مـیداند کـه از آنان پیـامبرانی خطاکار ساخته است. از نظر پوپر نمـیتوان همزمان بـه نادانی خود واقف بود و با خیـال راحت راه مدینـه فاضلهی ناموجود را بـه دیگران توصیـه کرد.
رابرت نوزیک روشنفکر را محدود بهانی مـیداند کـه با کلمات سروکار دارند و ایدهها را بـه شکل واژه درمـیآورند و به ادبیـات جاری جهت مـیدهد. منظور اوانی از قبیل شاعران فیلسوفان، داستان نویسان و سخنوران و ... هست که آنـها را با عنوان واژهگران(Word swith) معین مـیکند.
مـیتوان تعدادی از ویژگیهای روشنفکری را بهصورت زیر خلاصه نمود:
1- دوری از جزمـیت فکری بـه نحوی کـه به آسانی مستلزم رعایت یـا حساسیت کافی نسبت بـه حقوق تمام آدمـیان باشد.
2- مشارکت درون تولیدگری فرهنگی و داشتن تولیدات فرهنگی
3- تلاش درون جهت نزدیکی بـه وضع مطلوب و انتقاد مداوم از وضع موجود
4- همگامـی با چیزهایی کـه تلاش ذهنی انسان امروز درون رویـارویی با جهان بهدست آورده هست همچنین توجه و مطابقت با دستاوردهای علمـی و فرهنگی تمدن بشری، آشنایی و آمـیختگی مسائل مندرج درون مدرنیته. (مدرسه، شماره ششم، روشنفکران مدارس و سبک زندگی اقبال کوشا).
اما درون مورد اینکه آیـا مـیتوان روشنفکری را با دینداری جمع کرد و یـا اینکه پیوند آنـها امکان پذیر نیست، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ چنانچه جلال آل احمد بر این باور بود کـه مـیان دینداری و روشنفکری تضادی مطلق وجود داشته و جمعشان ناممکن است؛ زیرا ایشان روشنفکری را با جسارت، تمرد و جرأت، عصیـان، عزم بر شو درون برابر نظم موجود مـیشناسد و آن را با تعبد و پایبندی بـه یک سری اصول و مبانی کـه در فکر دینی وجود دارد مغایرت مـیداند.
دکتر سروش ضمن قایل بـه جمع شدن بین روشنفکری و دینداری و نام بردن ازانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، آیت الله طالقانی، دکتر شریعتی، آیت الله مطهری، مـهندس بازرگان، اقبال لاهوری، محمد عبده و... بـه عنوان روشنفکر، اوصافی را به منظور روشنفکران دینی برمـیگزینند.
1- عشق بـه فکر و هنر: ریشـهیـابی تئوریک مشکلات، هنر اصلی روشنفکران است.
2- هجرتفکری: فراتر رفتن از حوزههای تخصصی و محدود کننده و سرکشیدن بـه وادیهای دیگر و نـهراسیدن از رویـارویی با افقهای جدید و مـهاجرت درون طول.
3- درد دین داشتن: تعلق خاطر و التزام بـه دین داشتن و آن را به منظور عصر حاضر کارساز دانستن.
4- درد توانایی و خلوص داشتن: تفاوت داشتن فهم دینی هر دوره با دوره دیگر و تکامل مستمر درون عرصهی معرفت دینی و جستجو روشنایی دین درون مـیان سایر روشناییها.
ایشان بیـان مـیدارند کـه روشنفکر دینی بـه هیچوجه یک اصطلاح تناقضآمـیز و به معنای دیندار بیدین نیست. روشنفکر دینی؛ یعنی رازدانی یـا خبر از دنیـای غیردینی؛ یعنی دیندار عصر؛ یعنی آشنا با انواع روشنفکریهای غیردینی و عالم بـه دین خود و عازم بر بازسازی معرفت دینی و فهم آن درون جغرافیـای معرفتی نوشونده بشر و همت گمارنده بر ابداع و هدایت و روشنگری و مبارزهی فرهنگی و فکری و دارندهی اعتقاد تحصیلی بـه کارسازی دین درون عصر حاضر و صاحب دغدغه جمع خلوص و توانایی و تعبد و تحقق و زمـین و آسمان. مـهاجر محقق دردمند و فکور و دلیر از تقلید رستهای هست که بـه آفات و بیماریهای جامعهی دینی حساس هست و درون پی بیـان و علاج دلیرانـه و طبیبانـه آنـهاست.
خلاصه شکی درون این نیست کـه روشنفکری مفهومـی هست مربوط بـه عصر روشنگری. بههمـین دلیل عدهایی از علما بـه جای سخن گفتن از روشنفکران دینی از الفاظی مانند احیـاگران، نواندیشان و یـا مصلحان دینی استفاده مـیکنند.
دکتر سروش با تقسیم دین بـه دو بخش ماهیت دین؛ یعنی نفس احکام و معارف دینی کـه از ناحیـهی پیـامبر بـه دست ما رسیده (متن ونص دین) و وجود خارجی دین کـه در جامعه جاری است، نمادهایی کـه به دین تعلق دارد و روابطی کـه مـیان مردم بـه دلیل دیندار بودنشان برقرار هست و..... براین باور هست که ماهیت دین احیـابردار نیست؛ هرچند از نظر ایشان درون بخش ماهیت دین بایستی معرفت دینی را درون نظر گرفت کـه قابل احیـاست.(نوگرایی دینی، ص96و67)
محمد مجتهد شبستری هم با تقسیم بندی ادیـان بزرگ بـه سه سطح اعمال و شعائر، ایدهها و عقاید و در نـهایت تجربههای دینی براین باور هست که احیـای دین را بایستی پیش از هر چیز درون احیـای تجربهها جستجو کرد. براین اساس ایشان نـهضتهای یکصدوپنجاه سال اخیر درون جهان اسلام را بیش از هر چیز حرکتهای سیـاسی مـی داند نـه احیـای ایمان اسلامـی و همچنین سیدجمال الدین و محمد عبده را بـه عنوان مصلحین سیـاسی ـ اجتماعی مـی شناسد نـه احیـاگر دینی. البته ایشان لوتر را بـه عنوان احیـاگر دین قبول دارد.(همان، ص162-167)
البته هرچند مفهوم روشنفکر کاملاً غربیست و مربوط بـه تحولات عصر روشنگری درون اروپا، ولی بهکار بردن آن به منظور افرادی درون عرصه دین؛ مانند بسیـاری دیگر از مفاهیم دوران مدرن با هویتی اسلامـی بـه آن و در نظر گرفتن قیود وشرایطی بلا اشکال است.
مـهمترین قید به منظور روشنفکران دینی پایبندی آنـها بـه یک سری اصول و مبانی هست که درون سایـهی اتکای بـه آنـها بـه نوآوری پرداخته، خرافات را از ساحت دین زدوده و از طریق علاجهای طبیبانـه با مشکلات جامعه اسلامـی برخورد مـینمایند. معنای فقه پویـا و اجتهاد درون پرتو نصوص هم همـین است. پر شکاف بین جهان سنت و مدرن هم جز درون سایـهی اتکا بـه این اصول و مبانی پذیرفتنی نیست.
دکتر قرضای بیـان مـیدارند:
«روا نیست کـه قرآن علیرغم مخالفت آن به منظور توجیـه یک مسلک یـا نگرش اعتقادی، فکری، فقهی و سلوکی خاص وسیله قرار گیرد؛ این وارونـه حقایق، جهل و تزویر و در درجهی دوم قرار قرآن هست که بـه حق حتما در منزلت اول قرار گیرد و پیش انداختن چیزهایی هست که حتما در منزلتهای بعدی قرار داده شوند و در واقع حاکم و اصل را محکوم و فرع، و متبوع را کجروی تابع گردانیدن است. این بزرگترین عامل گمراهی و زمـینـهی کجروی و سرچشمـهی انحراف از صراط مستقیم هست که ذهن و قلبی آکنده از افکار و قضایـا و تصورات و تصدیقات از آموزههای محیط و درسهای استادانش باشد کـه از دوران کودکی و نوجوانی بـه آن آموزهها خوگرفته و عادت کرده و در مـیانسالی بـه آن باورها اطمـینان خاطر پیدا کرده هست و درون چنین حال و وقتی بخواهد قرآن را تفسیر کند. درون واقع قرائت و تفسیر آن درون راستای توجیـه و تأیید تکلفآمـیز افکار خودش خواهد بود. هرچه را کـه با باورها و آموزههایش سازگار باشد بزرگ و آشکار مـینماید و هر چیزی کـه به وضوح و روشنی با معتقدات و عادات او درون تضاد قرار داشته باشد درون جهت مخالفت و تأویل با آن از هیچ تلاشی دریغ نخواهد کرد. فیلسوفان یک چنین قرائت و برداشتی از قرآن دارند؛ چنانکه درون مکتب فلسفهی مشائی اسلامـی بـه وضوح مشـهود است. ایشان بـه جای محمد(ص)ارسطو را معلم اول خود گرفتهاند و بهجای کعبه، آتن را قبلهگاه خویش گردانیده و به جای حکمت قرآن، فلسفهی یونانی را قانون و برنامـهی خود قرار دادهاند.» (قرآن منشور زندگی دکتر یوسف قرضاوی ص425 و 426.)
ایشان همچنین مـیفرمایند:
«یکی دیگر از لغزشگاههای سهمگین کـه برخی از معاصرین درون ارتباط با آن دچار انحراف گردیدهاند کنار نـهادن همـهی آن مطالبی هست که از سلف امت اسلامـی نقل گردیده واعراض عمدی از گنجینـهی سرشار و ماندگار ایشان است. چنینانی بسیـار طبیعی هست که گاهبهگاه درون این چاه و آن چاه بیفتند و هرگاه کـه از چاهی بیرون مـیآیند درون چاهی عمـیقتر سقوط کنند. آنان حالت طفولیت عقلی و علمـی را برخود تحمـیل نمودهاند. بههمـین دلیل یکی از مـهمترین ضوابط به منظور معرفت صحیح اسلام و فهم نصوص قرآن و سنت پیـامبر(ص)تمسک بـه مطالبی هست که امت اسلامـی درون مورد آن اجماع و اتفاق نظر دارند و عقاید، تشریفات و افکارشان بر مبنای آن استقرار پیدا کرده و اصول و ارزش ایشان بر مبنای آنـها استوار گردیده و آداب و رسوم و انواع سلوک و روابط شان از آنـها متفرع شده است.» (قرآن منشور زندگی، ص 571.)
دکتر قرضاوی ضمن تقسیم احکام شریعت بـه دو بخش احکام ثابت و ابدی و احکام انعطافپذیر و تجدیدپذیر بخش ثوابت را درون موارد زیر مـیدانند:
ـ عقاید پنجگانـهی بنیـادین؛ مانند ایمان بـه خداوند، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیـامبران خدا و روز آخرت
ـ ارکان پنجگانـهی عملی؛ مانند شـهادتین، برپاداشتن نماز، پرداخت زکات، روزهی رمضان و حج
ـ محرمات یقینی؛ مانند جادوگری، آدمکشی، زنا، خوردن مال یتیم،تهمت ناروا، دزدی، غیبت، سخنچینی و جاسوسی
قوانین طبیعی دین اسلام؛ مانند ازدواج، طلاق، ارث، حدود و کیفر و قصاص(نشریـهی اصلاح شمارهی 3، د. قرضاوی، مترجم، جلیل بهرامـینیـا، ص29)
خداوند مـیفرمایند: وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا (نساء/115)
«كسی كه با پیغمبر دشمنانگی كند، بعد از آن كه (راه) هدایت (از راه ضلالت به منظور او) روشن شده است، و (راهی) جز راه مؤمنان درون پیش گیرد، او را بـه همان جهتی كه (به دوزخ منتهی ميشود و) دوستش داشته هست رهنمود ميگردانیم (و با همان كافرانی همدم مينمائیم كه ایشان را بـه دوستی گرفته است) و به دوزخش داخل ميگردانیم و با آن ميسوزانیم، و دوزخ چه بد جایگاهی است!»
پیـامبر(ص) مـیفرمایند: همچنان گروهی از امت من برحقاند و مخالفت دیگران بر آنان بـه ایشان آسیبی نمـیرساند. آنها اینگونـه هستند که تا اینکه امر الهی و روز رستاخیز فرا رسد.(بخاری،3641ـ مسلم،1537ـ مسند احمد،16932)
بی شک خداوند درون هر صد سال،ی را به منظور این امت برمـیگزیند کـه دین الهی را از نو تجدید نماید.(ابوداود،4291ـ طبرانی،6/324ـ حاکم درون المستدرک ـ کتاب الفتن و الملاحم،4/567)
بنابراین مجذوب و مرعوب اندیشـههای نوگشتن و هر آنچه مربوط بـه عصر روشنگری و افکار امانیستی هست را بـه دلیل متهم نشدن بـه جزماندیشی و مطلقنگری قبول ، اگر روشنفکری هم باشد؛ روشنفکری دینی بهحساب نمـیآید.
وقتی افرادی با مطرح نمودن پلورالیسم بـه این معنا کـه از اسلام سلب حقانیت نموده و آنرا حتی بـه ادیـان غیرتوحیدی و بشری تسری داده و پیروان آن ادیـان را مأجور مـیدانند (البته بـه شرط ابلاغ صحیح دین اسلام و اقناع)، با باور بـه عصرینگری احکام و قوانین، بر بسیـاری از نصوص خط بطان کشیده و آنـها را تنـها درون عصر نزول عادلانـه و عاقلانـه مـیدانند کـه جوابگوی بشر درون عصر حاضر نیستند و با طرح معرفت دینی و جایگزین آن بـه جای دین، نصوص و آیـات محکمات قرآن را نادیده گرفته و کلام پروردگار را درون حد تجربه نبامبر(ص)کشف عارفان و شعر سرایی شاعران پایین آورده و لفظ و معنای قرآن را از جانب پیـامبر(ص)مـیدانند، وقتی عدهای بر این باورند کـه دین بایستی از عرصه اجتماع و سیـاست جای خویش را با درون افراد عوض نموده و با پناه بردن بـه نوعی معنویت غیردینی درصدد یـافتن پناهگاهی به منظور انسان سکولار امروز هستند، و کلیـهی عرصههای زندگی اعم از سیـاسی، اقتصادی، فرهنگی و.... را از نصوص دینی خالی نموده و آن را جولانگاه عقل جمعی یـا فردی مـیدانند و صراحتاً بیـان مـیدارند کـه در این عرصهها نیـازی بـه قال الله و قال رسول نیست و تکالیف را از دوش انسان امروزی برداشته و با محق خواندنش و پناه بردن بـه لیبرالیسم او را آزاد رها کرده، دیگر از دین چیزی باقی نمـیماند که تا در سایـهی آن اذهان روشن گردد وانی با ورود بـه عرصهی دینداری، روشنفکر گردند. روشنفکر بایستی درون سایـهی اتکا بـه محکمات و اصول تغییرناپذیر و با تزریق فهمـی نوین، درون تودهها نفوذ و آنـها را آمادهی مواجهی با سنتهای دست و پاگیری نماید کـه روان افراد را بـه اسارتاند. ایشان بایستی با ارائه برداشتها و تفاسیر نو از متون دینی درون راستای خرافهزدایی و مقابله با تفاسیر مقطعی و برداشت نادرست گام برداشته و بهجای ارائه مفاهیمـی پوپولیستی و عوامفریب حتی گاهی مخالفت عوام را نیز بـه جان خریده که تا بتوانند فهم آنان را نسبت بـه دین تصحیح نمایند. مفاهیم جهان مدرن را اصل گرفتن و در نـهایت خضوع درون برابر فیلسوفان عصر روشنگری بـه همان اندیشـهها لعاب دینی و در عرصهی عمومـی عرضه و در سایـهی مفاهیمـی چون پلورالیسم، سکولاریسم، فمـینیسم، داروینیسم، هرمنوتیک و ... قیـافه روشنفکری بـه خود گرفتن و به اعتقادات دینی مردم تاختن بـه هیچوجه و از سوی هیچ مسلمانی روشنفکری بهحساب نمـیآید؛ بلکه ارائه چنین مفاهیمـی ماتریـالیست نوینی هست که بـه دلیل عدم استقبال از سوی جوامع درون شکلی پوشیده و پنـهان و با رنگ و لعابی مدرن عرضه مـیگردد. ماتریـالیستی کـه هسته مرکزی دین ودعوتی تمامـی ادیـان و پیـامبران کـه همان توحید هست را آماج حملات خویش قرار داده است.
ایشان با مطرح نمودن داروینیسم و خلقت تصادفی هستی، اعتقاد بـه وجود خداوند را خرافات و واپسگرایی قلمداد نموده و الحاد را از دل آن بیرون مـیآورند و بدین ترتیب درون توحید ربوبیت ـ کـه حتی رسالت پیـامبران هم بهدلیل بدیـهی بودن اثبات آن نبود ـ شک و تردید ایجاد مـیکنند، با طرح سکولاریسم حق تشریع را درون جوامع از خداوند سلب و توحید الوهیت را مخدوش مـینمایند، با بهراه انداختن های فمنیستی و اشاعهی آن درون کشورهای اسلامـی و مفاهیمـی مانند پلورالیسم(طبق تعریفی کـه مد نظر ماست)، هرمنوتیک و ..... و به چالش کشیدن عدالت، حکمت و سایر صفات پروردگار بـه توحید اسماء صفات تاخته و آن را هم آماج حملات خویش قرار مـیدهند و با ساختن مکاتبی چون دئیسم و حذف رسالت پیـامبران و اتکا و اعتماد صرف بـه عقل بشری درون ادارهی جوامع، شعار بینیـازی جوامع از نبوت را نیز سر مـیدهند.
در تعجم چرا درون عصری کـه بیشتر افرادی کـه داعیـهی روشنفکری دارند درصددند با مطرح نمودن معرفت دینی حتی از کلام پروردگار قداستزدایی نمایند عدهای از مقلدان آنـها با ترسیم خطوط قرمز درون اطراف افکار استادان خویش، ورود بـه عرصهی افکارشان و نقد آنرا جرمـی نابخشودنی قلمداد مـیکنند. آنـها از بهکار بردن واژهی روشنفکرنما بر مـیآشوبند ولی روزانـه هزاران اتهام را از جمله بنیـادگرا، جزماندیش، تروریست، مطلقنگر، دارای جمود فکری و... را به منظور دینداران تجویز نموده و آنرا روا مـیدانند و یـا درون مقابل این القاب سکوت اختیـار کردهاند.
هرچند به منظور تمامـی افرادی کـه در عرصهی فکر و اندیشـه دست بـه قلماند و بهگونـهای درون جهت عمران این کره خاکی گام برمـیدارند احترام قایلیم ولی آموختهایم کـه همواره حکیمانـه و به شیوهای احسن هر فکری را درون عصر ختم نبوت مورد نقد و مناقشـه قرار دهیم که تا اینکه بهجای گام برداشتن درون تاریکیها، چراغ هدایت را راهنمای خویش نمائیم.
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (غافر/83)
«هنگامـی كه پیغمبرانشان آیـههای روشن و دلائل آشكاری به منظور ایشان ميآوردند، بـه دانش و معلوماتی كه خودشان (دربارهی مظاهر دنیـا) داشتند خوشحال و شادان ميشدند و(بدان اكتفاء مينمودند و علوم و معارف وحی آسمانی را بـه بازیچه و تمسخر ميگرفتند، و سرانجام) عذابی كه توسّط انبیـاء از آن بیم داده ميشدند و ایشان مسخرهاش ميدانستند، آنان را درون بر ميگرفت.»
أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ (محمد/14)
«آیـا كسانی كه از دلائل روشن و براهین قطعی پروردگارشان برخوردارند، همسان كسانیند كه اعمال زشتشان درون نظرشان آراسته و پیراسته شده هست و از هواها و هوسهای خود پیروی ميكنند؟»
هُوَ الَّذِی يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ (حدید/9)
خدا هست كه آیـههای واضح و روشن را بر بندهی خود نازل ميگرداند که تا شما را از تاریكیـها(جهالت و ضلالت برهاند ، و) بـه نور(ایمان و هدایت) برساند؛ چرا كه خدا نسبت بـه شما بسیـار بامحبّت و دارای مـهر فراوان است.
ورود درون عرصهی فکر و اندیشـه و هر عرصهای کـه ارتباط مستقیم با سرنوشت انسانها داشته باشد، حق ایشان است؛ حقی را کـه خداوند بـه بندگانش عطا نموده، افراد نمـیتوانند از او سلب کنند؛ زیرا درون این عصر پرآشوب و سردرگم بهخصوص درون عرصه اندیشـه با وجود افکار ضد و نقیض، راه نجات آدمـیان درون این تبادل اندیشـه و نقد علمـی آن است. مؤمنین واقعی همواره خویشتن را طالب و خواهان و تسلیم حق دانسته، سردرگمـی، روزمرگی، مقلد بودن و همراه جمع بودن درون هر شرایطی را نافی حق تعیین سرنوشت و اهمـیت بـه حیـات خویش درون این کره خاکی مـیدانند، البته خوشبختانـه درون این راه تنـها نبوده و سرمایـههای بزرگ و عظیمـی درون اختیـار راهروان قرار دارد کـه مـیتوانند آن را توشـه و مشعل راه خویش نمایند.
تلاش و کوشش درون این مسیر، الطاف پروردگار را شامل آدمـی مـینماید؛ چنانچه خداوند مـیفرماید:
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ (عنکبوت/69)
«كسانی كه به منظور (رضایت) ما بـه تلاش ایستند و در راه (پیروزی دین) ما جهاد كنند، آنان را درون راههای منتهی بـه خود رهنمود (و مشمول حمایت و هدایت خویش) ميگردانیم، و قطعاً خدا با نیكوكاران هست (و كسانی كه خدا درون صف ایشان باشد پیروز و بهروزند). »
يَا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (انفال/29)
«ای مؤمنان! اگر از خدا (بترسید و از مخالفت فرمان او) بپرهیزید، خدا بینش ویژهای بـه شما ميدهد كه درون پرتو آن حق را از باطل ميشناسید.»
نور فرقان خرق کردی بهرما
ذره ذره حق و باطل را جدا (د2،ب852)
و پیـامبر(ص) درون حدیث صحیح مـیفرماید:
چنانچه خداوند بخواهدی را مورد لطف و عنایت خود قرار دهد علم و دانش بـه او مـیبخشد.
توشـه بعدی یکی از ویژگیهای قرآن هست که کتابی مبین مـیباشد و فهم و درک و برداشت از آن بسیـار ساده مـیباشد. (قمر/17 و 22 و 32 و 40، دخان/ 58، انعام/157، بقره/185، یوسف/111)
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ(قمر17)
«ما قرآن را به منظور یـادویـادگرفتن وپندوپندگرفتن آسان ساختهایم، آیـا پند پذیرنده و عبرت گیرندهای هست؟»
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (دخان/58)
«ما قرآن را بـه زبان تو(كه عربی هست نازل و)آسان كردهایم که تا آنان (آن رابفهمند و بیـاموزند و) پند گیرند.»
همچنین درون آیـات بیشماری خداوند قرآن را تبیـان، هدایت، رحمـه، بینـه و فرقان نامـیده است.(نسا/174، بقره/185، نحل/89 و 64)
دکتر قرضاوی درون این زمـینـه بیـان مـیدارند:
«قرآن همچون کتابهای فیلسوفان نیست کـه با عبارات و کلمات گنگ و پیچیده ادا شده باشد. برعآنچه برخی از فیلسوفان گفتهاند: اگر فلسفه بـه سادگی بیـان شود و قابل فهم گردد، دیگر شایسته نیست کـه فلسفه نامـیده شود. همچنین قرآن مانند ادبیـات رمزی نیست کـه در پنـهان نگه داشتن دلالتها و فهمانیدن مطالب از طریق رمز و راز و اشارات دور از ذهن و پوشانیدن معنای مورد نظر با پوششهای مختلف راه افراط را درون پیش گیرد و فهم آنرا به منظور انسانهای معمولی مشکل سازد. قرآن کتاب هدایت است. آمده که تا با سخنان دلانگیز خداوند، انسان و عقل و قلب و حس و وجدان او را مورد خطاب قرار دهد و اندیشـهاش را نورانی نماید، قلب او را بـه خروش آورد و فطرت او را بارور سازد.» (قرآن منشور زندگی، ص72)
بیـان مفاهیم گنک و پیچیده و بهکار بردن کلمات ثقیل و غیر قابل فهم بیشتر بـه درد محافل علمـی و دانشگاهی مـیخورد؛ درون حالیکه بازیگران اصلی صحنـههای اجتماعی تودهها و عوام هستند. تودههایی کـه در طول تاریخ همـه نوع نقشآفرینی کردهاند، تودههایی کـه حتی تئوری و نظریـهی عالمان بایستی از طریق ایشان نـهادینـه گردد. تودههایی کـه در اکثر مواقع بدون اینکه خود بخواهند بـه عنوان مصرفکنندهی تئوریها درون جهان فساد مـیآفرینند و هزینـههای هنگفتی را درون زمـینـههای مختلف سیـاسی، اجتماعی، اقتصادی و... بر جوامع تحمـیل نمودهاند. درون مـیان این همـه فسادی کـه در عصر حاضر توسط انسانها بـه دلیل رویگردانی از شریعت انجام پذیرفته، نقش مفاهیم پیچیده و تئوریهای علمـی به منظور جلوگیری از آنـها کجاست؟ آیـا تجربهی نوینی کـه از ادیـان بهخصوص مسیحیت صورت گرفته توانسته از کشتار مـیلیونها انسان بیگناه درون افغانستان، عراق، سوریـه وسایر کشورها جلوگیری کند؟ آیـا توانسته شکاف عظیمـی را کـه بین فقیر و غنی ـ کـه در سایـهی نظام سرمایـهداری، لذتگرایی و سود محوری صرف بدون گذشت و ایثار ـ ایجاد شده، پر کند؟ آیـا توانسته جلوی بحرانهای ناشی از آلودگی و بی توجهی بـه محیط زیست را بگیرد؟ آیـا توانسته جلوی فسادی را کـه تنـها درون سایـهی ارضای نامناسب غریزهی برجوامع تحمـیل شده، بگیرد؟
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِی النَّاسِ لِيُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (روم/41)
(همـیشـه چنین بوده هست كه) تباهی و خرابی درون دریـا و خشكی بـه خاطر كارهائی پدیدار گشته هست كه مردمان انجام ميدادهاند . بدین وسیله خدا سزای برخی از كارهائی را كه انسانـها انجام ميدهند بدیشان ميچشاند که تا این كه آنان (بیدار شوند و از دست یـازیدن بـه معاصی) برگردند.
کجایند آن تجربهها و مدعیـانش که تا شاید با پیچیدن نسخهای به منظور بشریت درون حال فنا، محمّدوار او را نجات داده و به سرمنزل سعادت رهنمون نمایند. آنـها کـه با تئوریپردازی و نظریـهسازی بـه تضعیف تجربهی نبامبر(ص)(قرآن وسنت طبق دیدگاه خودشان) درون مـیان بشریت همت مـیگمارند، آیـا بدیل وجایگزینی به منظور آن پیشنـهاد دادهاند؟ آیـا به منظور این دیدگاه خویش دلایلی مستدل از درون دین ارائه نمودهاند که تا با آنـها درون مسیرشان گام برداریم؟ یـا تنـها رسالتشان تخریب هست و به منظور بازسازی اعتقادی جوامع فاقد برنامـهاند؟
آیـات محکم قرآن کریم و احادیث صحیح نبوی درون مرحله بعدی و بهعنوان سرمایـهای گرانبها مـیتواند الهامبخش افکار و اندیشـهها درون مقابله با هرگونـه نوآوری و نواندیشی انحرافی (در عرصه عقیده و ثوابت) درون عرضهی دینداری باشند.
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ (آل عمران/7)
«او هست كه كتاب (قرآن) را بر تو نازل كرده است. بخشی از آن، آیـههای « مُحْكَمَات » است(و معانی مشخّص و اه روشنی دارند و) آنـها اصل و اساس این كتاب هستند.»
سپس آیـات متشابه و فهم صحیح آخرین پیـام آسمانی را مـیتوان درون پرتو سنت نبوی، دیدگاه اصحاب و علمای بزرگ متأخر و متقدم و مفسران بزرگ امت اسلامـی فهم نمود و با مراجعه بـه اهل ذکر بر رشد و شکوفایی و بالندگی فکر و اندیشـهی خویش افزود. همچنین مـیتوان درون مواجههی با شبهات و بدعتگذاریهای نامـیمون احیـاگران دینی را بـه کمک طلبید و اندیشـه و افکارشان را پشتوانـهی علمـی خویش قرار داد.
وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ (آل عمران/7)
«و بخشی از آن آیـههای « مُتَشَابِهَات » است، (و معانی دقیقی دارند و احتمالات مختلفی درون آنـها ميرود). و امّا كسانی كه درون دلهایشان كژی است(و گریز از حق، زوایـای وجودشان را فرا گرفته است) به منظور فتنـهانگیزی و تأویل (نادرست) بـه دنبال متشابهات ميافتند؛ درون حالی كه تأویل(درست) آنـها را جز خدا و كسانی نميدانند كه راسخان(و ثابتقدمان) درون دانش هستند.»
بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
«و قرآن را بر تو نازل كردهایم که تا این كه چیزی را به منظور مردم روشن سازی كه به منظور آنان فرستاده شده هست (كه احكام و تعلیمات اسلامـی است) و تا این كه آنان (قرآن را مطالعه كنند و دربارهی مطالب آن) بیندیشند.»
فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (نحل/٤٣)
پس (برای روشنگری) از آگاهان (از كتابهای آسمانی همچون تورات و انجیل) بپرسید، اگر (این را) نميدانید.
شخص دیندار با وجود چنین توشـهی عظیمـی و با مطالعاتی کـه در زمـینـهی مفاهیم مربوط بـه عصر روشنگری انجام مـیدهد بـه همراه احساس مسئولیتی کـه خداوند از طریق امر بـه معروف و نـهی از منکر بر دوش تمامـی بندگانش درون جهت روشنگری و آگاهیدهی گذاشته هست شجاعت ورود درون عرصههای مختلف را پیدا مـیکند.
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ (توبه/71)
«مردان و زنان مؤمن، برخی دوستان و یـاوران برخی دیگرند. همدیگر را بـه كار نیك ميخوانند و از كار بد باز ميدارند.»
همـین مسؤلیت مـهم و خطیر باعث شده مسلمانان افتخار بهترین و برترین امت را با خود داشته باشند.
كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ (آل عمرآن/110)
«شما (ای پیروان محمّد) بهترین امّتی هستید كه بـه سود انسانها آفریده شدهاید(مادام كه) امر بـه معروف و نـهی از منكر مينمائید و به خدا ایمان دارید.»
مؤمنین درون این راه سستی و ناراحتی را بـه خود راه نداده و از قوت علمـی و غرور کاذب مخالفان فکری خویش هراسی ندارد؛ زیرا خداوند مـیفرماید:
وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الأعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (آل عمران/139)
«و (از جهاد درون راه خدا بـه سبب آنچه بر سرتان ميآید) سست و زبون نشوید و غمگین و افسرده نگردید، و شما (با تأییدات خداوندی و قوّه ایمان راستین و نیروی حقی كه از آن دفاع ميكنید) برتر (از دیگران) هستید (و پیروزی و بهروزی از آن شما است) اگر كه بـه راستی مؤمن باشید(و بر ایمان دوام داشته باشید).»
و جهاد علمـی را علیـه تمامـی افرادی کـه این ذخیره عظیم الهی را از روی عناد و جهل آماج حملات خویش قرار مـیدهند، آغاز مـیکنند.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ(توبه/73)
« ای پیغمبر! با كافران و منافقان جهاد و پیكار كن(تا ایشان را از كفر و نفاق برگردانی) و بر آنان سخت بگیر وجایگاهشان دوزخ هست و چه بد سرنوشت و چه زشت جایگاهی است! البته این جهاد علمـی بایستی درون نـهایت ادب و احترام و به شیوهای حکمـیانـه، بهدور از اهانت و هتک حرمت صورت بپذیرد.»
البته چنین جهاد علمـیای بایستی کاملاً حکیمانـه و دلسوزانـه باشد.
ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِيَ أَحْسَنُ(نحل/125)
«(ای پیغمبر !) مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیكو و زیبا بـه راه پروردگارت فراخوان ، و با ایشان بـه شیوهی هرچه نیكوتر و بهتر گفتگو كن.»
وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (سبا/24)
«بگو: خدا قطعاً یـا ما(مؤمنان)و یـا شما (مشركان) بر هدایت یـا ضلالت آشكاری هستیم.(چرا كه عقیدهی ما و شما با هم تضادّ روشنی دارد. بعد حتماً گروهی از ما و شما اهل هدایت و دستهای گرفتار ضلالت است).»
وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلا بِالَّتِی هِيَ أَحْسَنُ (عنکبوت/46)
«با اهل كتاب(یعنی با یـهودیـان و مسیحیـان)جز بـه روشی كه نیكوتر(و نرمتر و آرامتر و به قبول نزدیكتر) باشد، بحث و گفتگو مكن.»
مؤمنین از نقد هم هراس ندارند؛ زیرا طالب حق بوده و نقد علمـی را باعث تصحیح اشتباهات درون راستای رشد و بالندگی افکار و اندیشـه خویش مـیدانند.
بنابر آنچه بیـان شد مـیپذیرم و پذیرش آن از بدیـهیـات هست که ورود درون عرصهی سایر علوم و ارائهی دیدگاه و نظر و تئوریپردازی درون آن عرصهها و تجویز آن به منظور راهروان آن وادی، نیـازمند تخصص و اشراف کامل بـه آن علوم هست (همان تخصصی کـه بسیـاری از افرادی کـه در عرصهی دینداری اظهارنظر مـیکنند فاقد آن هستند) ولی دفع شبهات و دفاع از مبانی دینی تنـها نیـازمند آگاهی از شبهات و اشراف بر مبانی روشن و محکمـی هست که درون سایـهی آن شبهات رفع مـیگردد. ورود درون این عرصهها وظیفهی هر مسلمانی با هر سطح علمـی هست و نیـازی بـه مدرک و طی مدارج علمـی پیچیده ندارد؛ چرا کـه اگر درون این عرصه خواهان مدرک باشیم بایستی بسیـاری از افرادی را کـه بدون شناخت از اصول و مبانی دینی درون عرصهی دینداری مـیتازند و برای دینداران نسخه مـیپیچند بـه جرم بیسوادی بـه دار آویخت. درون این عرصهها بایستی درون حد توان و براساس مـیزان توانایی و استعداد خویش وارد شد و مـهم آن هست که حرکت کرد و حتی درون جا حرکت را بر سکون ترجیح داد و به شیوهای حکیمانـه و به دور از جنجال و در نـهایت احترام به منظور افکار و اندیشـههای مختلف محیط جامعه را به منظور تبادل فکر و اندیشـه مـهیـا نمود.
وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (انعام /108)
«(ای مؤمنان!) بـه معبودها و بتهائی كه مشركان بجز خدا ميپرستند دشنام ندهید که تا آنان (مبادا خشمگین شوند و) تجاوزكارانـه و جاهلانـه خدای را دشنام دهند . همان گونـه (كه معبودها و بتها را درون نظر اینان آراستهایم) به منظور هر ملّتی و گروهی كردارشان را آراستهایم. (هركسی كار خود را زیبا ميبیند . بزهكار بر اثر تكرار گناه قبح آن درون نظرش زدوده ميشود و بر اثر وسوسهی شیطانی و نفسانی زشت زیبا جلوهگر ميگردد . بـه هر حال) عاقبت بازگشتشان بـه سوی خدایشان هست و خدا آنان را از آنچه كردهاند آگاه ميسازد(و پاداش و پاره نیكان و بدان را خواهد داد).»
واکنشها درون برابر مفاهیم نو متفاوت خواهد بود:
1ـ عدهایی از افراد کـه جبر محیطی و ژنتیکی آنان را وارث عقائد آبا و اجدادشان نموده است، و در سایـهی آن بـه آرامشی کاذب و دروغین رسیدهاند، متعصبانـه و در نـهایت جمود فکری ورود هرنوع فکر جدید را بـه ساحت دین، طرد و علیـه آن موضعگیری مـینمایند. این افراد کـه معمولاً واکنشی کاملاً مقلدانـه و احساسی درون برابر هر نوع نوآوری اتخاذ مـینمایند بهجای حمایت از نوآوری و اصلاح درون ساحت دین، افکار بیگانـه را با زدن برچسبهای بدعت وکفر طرد نموده و تنـها راه کارا نمودن دین درون عصر جدید را بازگشت بـه منـهج اسلاف گذشته درون تمام ابعاد دینی مـیدانند. این دسته از افراد درون واقع مقلدان متعصبی هستند کـه در مـیان هر نوع آیینی(بشری و غیربشری)، تازه و نو بودن را دستاویز مقابله و مخالفت خویش قرار مـیدهند؛ همان منـهجی کـه امتهای گذشته درون مقابل نوآوریهای پیـامبرانشان اتخاذ نمودند کـه با وجود اشراف و آگاهی بر ضعف علمـی و عقلی آیین خویش، متعصبانـه و مقلدانـه برآن پای مـیفشردند.
بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ(زخرف/22)
بلكه ایشان ميگویند: ما پدران و نیـاكان خود را بر آئینی یـافتهایم و ما نیز بر پی آنان ميرویم(و راه بتپرستی را درون پیش ميگیریم).
در پیش گرفتن چنین منـهجی درون برخی مواقع منجر بـه واکنشهای احساسی و حتی خشونتآمـیز گشته و مـیتواند آثار زیـانباری را بر جوامع تحمـیل نماید. شاید بهتوان بخشی از بنیـادگرایی دینی را ثمرهی مواجههی با نظریـاتی دانست کـه مبانی و اصول عقایدی افراد را بـه چالش مـیکشند. افرادی کـه ضعف علمـی و قوت استدلالی خویش را از طریق اعمال قدرت فیزیکی جبران مـی نمایند.
وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِینَ (ابراهیم/13)
كافران (و سردستگان زندقه و ضلال ، هنگامـی كه از راه دلیل با انبیـاء برنیـامدند ، بـه زور متوسّل شدند و) بـه پیغمبران خود گفتند : یـا بـه آئین ما باز ميگردید یـا این كه شما را از سرزمـین خود بیرون ميكنیم . بعد پروردگارشان بـه آنان (كه حاملان رسالات آسمانی و راهنمایـان بشری بودند) پیـام فرستاد كه حتماً ستمكاران (كفرپیشـهی چون ایشان) را (به خاطر ظلم و ستمـی كه روا ميدارند) نابود ميكنیم.
چنین افرادی معمولاً مخالفان فکری خویش را با القابی؛ مانند جاهل، گمراه و کافر خطاب کرده و دیگران هم بـه ایشان القابی؛ چون بنیـادگرا، متحجر و متعصب مـیدهند. درون بین چنین افرادی هرچند مـیتوان از احیـاگری دینی تحت عنوان مقابله با خرافات و بدعت سخن گفت ولی نوسازی و اصلاحات بهخصوص درون سایـهی دستاوردهای عصر مدرن از نظر آنـها حکم کفر و گمراهی را خواهد داشت. جوامع با داشتن چنین افرادی، مستعد رکود علمـی، واکنشهای احساسی و حاکمـیتهای استبدادی مـیباشند.
البته گروهی دیگر از دینداران جبری و ژنتیکی وجود دارند کـه چنان درون غفلت ناشی از ارضای غرایز بهسر مـیبرند، و چنان از مبانی و مفاهیم دینی خویش غافل و بی خبرند کـه بودن و نبود این مفاهیم جدید برایشان اهمـیتی نداشته و شبهات ناشی از نظریـات و دیدگاههای امانیستی هم حس ایمانیشان را تحریک نمـیکند. این افراد کـه اغلب بسیـاری از اعمال و شعائر دینی را بهجای مـیآورند، بـه محض ورود درون هر محفلی، رنگ ولعاب آن محافل را بـه خود گرفته و بسته بـه مقتضیـات زمانی و مکانی درون برخورد با افکار و اندیشـهها چهره عوض مـیکنند.
2ـ درون تقابل با دستهی اوّل، گروهی چنان شیفته و دلباختهی مفاهیم عصر جدید شدهاند کـه همـهی دستاوردهای صادره از جهان غرب را اصل گرفته و حتی ملاک عاقلانـه و عادلانـه بودن آموزههای دینی را هم این دستاوردها مـیدانند. از نظر آنـها اعلامـیهی جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای الحاقی آن بر آیـات پرودگار ارجحیت دارد. ایشان کـه اغلب بـه دین شخصی کـه فاقد کارکرد اجتماعی هست باور دارند ادیـان را فاقد برنامـه و قانونی درون زمـینـههای سیـاسی، اقتصادی، فرهنگی و .... دانسته و ضمن گنجاندن احکام وقوانین الهی درون ظرف تاریخ آنـها را مختص بـه آن دوران مـی دانند کـه در عصر حاضر فاقد کارکرد خویش است. این افراد هر لحظه منتظر دریـافت مفهوم یـا نظریـهایی جدید هستند که تا در سایـهی ارائه و بهکار گیری آن قیـافیـه روشنفکرانـه بـه خود گرفته و محافل و مجالس خویش را بدان بیـارایند. چنین افرادی یـا درون سایـهی اتکا بـه علم پوزیتویستی غیر محسوسات(آنچه بـه کمک حس بینایی قابل مشاهده و یـا درون سایـهی ابزار قابل اندازه گیری و آزمایش نباشد) را خرافات مـیپندارند یـا درون سایـهی مفاهیمـی؛ مانند هرمنوتیک کاملاً نسبی گرا بوده و حقیقت را دست نیـافتنی مـی دانند. به منظور این گروه احیـاگری، نوگرایی و اصلاح طلبی دینی کاملاً بی معنی هست و بیشتر دنبال تجدد و نوآوری هستند و حتی درون نوع افراطی این تفکر چون دین را افیون تودهها تصور مـیکند درصدد مقابله و مبارزهی با هر نوع نماد دینی هستند.
وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (نور/48)
هنگامـی كه ایشان بـه سوی خدا و پیغمبرش فرا خوانده ميشوند که تا (پیغمبر، برابر چیزی كه خدا نازل فرموده است) درون مـیانشان داوری كند، بعضی از آنان (نفاقشان ظاهر ميشود و از قضاوت او) رویگردان ميگردند. (زیرا كه ميدانند حق بـه جانب ایشان نیست و پیغمبر هم دادگرانـه عمل ميفرماید، و حق را بـه صاحب حق ميدهد).
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (غافر/83)
هنگامـی كه پیغمبرانشان آیـههای روشن و دلائل آشكاری به منظور ایشان ميآوردند، بـه دانش و معلوماتی كه خودشان(دربارهی مظاهر دنیـا) داشتند خوشحال و شادان ميشدند و(بدان اكتفاء مينمودند و علوم و معارف وحی آسمانی را بـه بازیچه و تمسخر ميگرفتند، و سرانجام)عذابی كه توسّط انبیـاء از آن بیم داده ميشدند و ایشان مسخرهاش ميدانستند، آنان را درون بر ميگرفت.
3ـ گروه سوم کـه ایمان محققانـه از بارزترین ویژگیهای آنان است؛ همانند زنبور عسل کـه پس از شیرههای گوناگون، عسل گوارایی مـیسازد، بـه سخنان مختلف گوش داده و آنچه را کـه در راستای عبودیت پروردگار و خدمت بـه بشریت هست انتخاب و سرمشق والگوی خویش قرار مـیدهند. (پیـامبر(ص)در یکی از فرمودههایشان انسان مؤمن را بـه زنبور عسل تشبیـه نموده است.)
فَبَشِّرْ عِبَادِی/ الَّذِینَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الألْبَابِ (زمر/17-18)
مژده بده بـه بندگانم، آن كسانی كه بـه همـهی سخنان گوش فرا ميدهند و از نیكوترین و زیباترین آنـها پیروی ميكنند. آنان كسانیند كه خدا هدایتشان بخشیده هست ، و ایشان واقعاً خردمندند.
چنین افرادی کـه به سرنوشت خویش حساس بوده، و انتقال صرف عقاید از آبا و اجداد راضیشان نمـیکند و خواهان آرامشی بر مبنای استنباطات عقلی و علمـی هستند، همواره درون تکاپو و کاوش علمـی هستند که تا پایـههای ایمانی خویش را بر مبنای آن بنا نـهند؛ زیرا مـیدانند کـه در مقابل سمع و بصر خویش مسئول هستند.
وَلا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا (اسراء/36)
از چیزی دنبالهروی مكن كه از آن ناآگاهی . بيگمان (انسان درون برابر كارهائی كه) چشم و گوش و دل همـه (و سایر اعضاء دیگر انجام ميدهند) مورد پرس و جوی از آن قرار ميگیرد.
حق همـی گوید چه آوردی مرا :: اندرین مـهلت کـه دادم من تو را
عمر خود را درون چه پایـانای :: قوت و قوّت درون چه فانی کردهای
گوهر دیده کجا فرسودهای؟ :: پنج حس را درون کجا پالودهایی؟
چشم و گوش و هوش و گوهرهای عرش :: خرج کردی تو چه خردی از فرش؟ (د3، ب2149-2152)
ایشان قوت استدلال را مبنای پذیرش افکار و اندیشـههای نو گذاشته و بر همـین اساس عالمان و جاهلان را یکسان نمـینگرند.
قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ (بقره/111)
بگو: اگر راست ميگوئید دلیل خویش را بیـاورید.
قُلْ هَلْ يَسْتَوِی الَّذِینَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الألْبَابِ (زمر/9)
بگو : آیـا كسانی كه (وظیفهی خود را درون قبال خدا) ميدانند ، با كسانی كه (چنین چیزی را) نميدانند ، برابر و یكسانند؟! (هرگز). تنـها خردمندان (فرق اینان را با آنان تشخیص ميدهند ، و از آن) پند و اندرز ميگیرند.
بایستی جهد و کوشش چنین افرادی را ارج نـهاد؛ زیرا تلاششان را بـه سرنوشتشان گره زدهاند. تلاشها به منظور نوشتن یک مقالهی علمـی،ب مدرک دانشگاهی یـا بهدست آوردن تخصص درون رشتهایی خاص نیست بلکه کوششها به منظور تصحیح جهابینیای هست که بـه حیـات دنیوی سامان بخشیده و حیـات بینـهایت سالهی بعد از مرگ را هدفمند مـی نماید. تلاش به منظور مقابله با نفس و غرایزی هست که آدمـی را بهسوی خوشها و لذایذ زود گذر دعوت مـینمایند و تن بـه معاملهای هست که خداوند درون کتابهای آسمانی بدان وعده داده هست و پذیرش و انجام شعائری هست که انجام آنـها مشقاتی را بر انسان تحمـیل مـیکند.
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ (توبه/111)
بیگمان خداوند (كالای) جان و مال مؤمنان را بـه (بهای) بهشت خریداری ميكند.
مشتریّ من خدای هست او مرا :: مـیکشد بالا کـه الله اشتری (د2،ب2438)
مشتری ماست الله اشتری :: از غم هر مشتری همـین برتر آ
مشتری جو کـه جویـان توست :: عالم آغاز و پایـان توست
هین مکش هر مشتری را تو بـه دست :: عشقبازی با دو معشوقه بد هست (د5،ب1463-1465)
چگونـه مـیتوان به منظور چنین افرادی تعیین حوزه نمود و برایشان از کرسی دانشگاهی و تخصص علمـی دم زد. اعتراف بـه تخصص درون حوزهی علوم مختلف از بدیـهیـات بوده و انکار آن ناشی از جهل نسبت بـه علوم درون عصر حاضر هست ولی سؤال اینجاست کـه اگر افرادی با هر سطح علمـی و با داشتن هرنوع تخصصی ـ چه درون علوم تجربی و چه درون علوم انسانیـ درون سایـهی نظریـات خویش بـه حریم دین وارد شده و بر آموزههای آن بتازند، آیـا دیندارانی را کـه در سایـهی این آموزهها بـه آرامش رسیدهاند و چنین نظریـاتی باعث آشفتگی آرامششان شده هست را محق مـیدانیم که تا در سایـهی اتکا بـه دلایل علمـی و عقلی دوباره آرامش خویش را بازسازی نمایند.
بهطور حتم مکلف نمودن چنین افرادی بـه سکوت درون مقابل شبهاتی کـه بر پیکرهی مبانی دینیشان وارد مـیشود بـه این دلیل کـه فاقد مدرک علمـی بوده و یـا اشراف کامل بر علومـی ندارند کـه شبهات از ناحیـهی آن علوم صادر مـیگردد؛ افرادی کـه خوشبختانـه با روند بیداری اسلامـی کـه در کشورهای مختلف بهخصوص جهان غرب شروع شده، مدام برتعدادشان افزوده مـیگردد، ناشی از غرور علمـی و جهالتی هست که از آن منشأ مـیگیرد.
برای چنین افرادی اگر احیـاگری زنده نمودن دینی باشد کـه فقط ظاهر و اسمـی از آن باقی مانده ولی محتوای وجودش مرده و به فراموشی سپرده شده و زیر بار سنگین خرافات و تحریف از توان حرکت بازمانده است.
يَا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِیكُمْ (انفال/24)
«ای مؤمنان! فرمان خدا را بپذیرید، و دستور پیغمبر او را قبول كنید هنگامـی كه شما را بـه چیزی دعوت كند كه بـه شما زندگی (مادی و معنوی و دنیوی و اخروی) بخشد.»
واگر منظور از اصلاح، فربه نمودن و کارا نمودن دین و سازگار نمودنش با مقتضیـات و نیـازهای عصر حاضر بدون تغییر مبادی و مبانی و استنباط و استخراج احکام به منظور مسائلی باشد کـه غبار تاریخ بر آن نشسته یـا حکمـی بر آنـها وجود ندارد.(اجتهاد)
و اگر منظور از نوسازی و نوگرایی قابل فهم نمودن آموزههای دینی با توجه بـه مفاهیم عقلی و علمـی عصر جدید بدون افتادن درون ورطهی خودباختگی و بدون نظر بـه تجدید بنا نمودن اصول و مبادی دینی و آنها را درون قالب مفاهیم زبانی و علمـی نو ریختن بوده و همراه با اصل گرفتن نصوص قطعی الدلاله باشد نـه تنـها با آن مخالف نیستد بلکه ورود نواندیشان، مصلحان و احیـاگران را بـه عرصهی دین ارج نـهاده و روشنگریشان را روشنفکرانـه مـی دانند.
از نظر این قشر، مـیدان اصلاحگری، احیـاگری و نوسازی بسیـار وسیع بوده و بیشتر احکام و گزارههای دینی را با رعایت نمودن شرایطی کـه امت اسلامـی به منظور آن درون نظر گرفتهاند، درون برمـیگیرد. دکتر یوسف قرضاوی درون این زمـینـه مـیفرمایند:
«هر مسألهی شرعی کـه در آن دلیل قطعی الدلاله و قطعی الثبوتی نباشد و یـا حکم آن درون اصل فاقد نص و دلیل باشد، خواه از مسائل اصول اعتقادی یـا مسائل فروع عملی و یـا قواعد اصول فقه باشد، دارای زمـینـهی اجتهاد است.»(اجتهاد درون شریعت، ص102)
در بین امت اسلامـی محدودیتی جهت اجتهاد وجود ندارد و همـه افراد جامعه اعم از زن و مرد، پیر و جوان و عرب و غیرعرب مـیتوانند با داشتن شرایط زیر بـه استنباط احکام و قوانین جدید پرداخته و در راستای رفع نیـازهای آحاد جامعه با توجه بـه شرایط زمانی و مکانی همت گمارند:
1ـ آشنایی با قرآن کریم
الفـ آشنایی با اسباب نزول آیـات
بـ آشنایی با آیـات ناسخ و منسوخ
جـ آگاهی با آیـات متعلق بـه احکام فقهی و دانستن جایگاه و مواضع آیـات نـه حفظ آنـها (تخفیف غزالی)
2ـ آشنایی با سنت پیـامبر (ص)
الفـ معرفت و آگاهی نسبت بـه علم درایة الحدیث
بـ آگاهی از ناسخ و منسوخ احادث
جـ آگاهی بـه اسباب ورود حدیث
3ـ آشنایی از زبان و ادبیـات عرب
4ـ آشنایی با علم اصول فقه
5ـ آگاهی از اه و مقاصد شریعت
6ـ آگاهی از وضیعت زندگی مردم (جامعهشناسی)
7ـ عدالت و تقوا
8ـ آشنایی با موارد اجماع (اجتهاد درون شریعت اسلام)
وجود چنین شرایطی هم جهت احترام گذاشتن بـه دو اصل اساسی تخصص و تعهد درون مسایلی هست که ارتباط مستقیم با سرنوشت انسانها درون حیـات دنیوی و اخروی ایشان دارد و افرادی کـه دارای چنین شرایطی باشند تحت هر عنوانی چه روشنفکری، نوگرایی، اصلاح، احیـاگری و یـا اجتهاد(عنوانی درون دینی) تلاششان قابل تقدیر و حتی طبق فرموده پیـامبرص درون صورت خطا و اشتباه هم مأجور خواهند بود. والسلام
منابع و مأخذ:
1ـ قرآن کریم (تفسیر نور دکتر خرمدل)
2ـ قرآن منشور زندگی، قرضاوی یوسف، نشر احسان
3ـ اجتهاد درون شریعت اسلام، قرضاوی یوسف، ترجمـهی د. احمد نعمتی، نشر احسان، چاپ اول 1379
4ـ عوامل تغییر فتوا درون عصر کنونی، قرضاوی یوسف، ترجمـهی فاروق نعمتی، نشر احسان، چاپ اول 1388
5ـ نوگرایی دینی، حسن یوسفی اشکوری، چاپ غزال، 1377
6ـ مدرنیته، دموکراسی و روشنفکران، رامـین جهانبگلو، نشر مرکز، چاپ اول 1374
7ـ مجلهی مدرسه، شمارهی ششم
8ـ مولانا و ترجمـهی آیـات قرآن، کاظم محمدی وایقانی، انتشارات نجم کبری، 1386
9- اینترنت
10ـ نشریـهی داخلی اصلاح، شمارهی سوم
[عرصهی دین جولانگاه افکار روشنفکری | پایگاه اطلاع رسانی اصلاح متن ونص عربی درباره یکی از افریده های خداوند]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 05 Jan 2019 08:16:00 +0000